چندروزپیش داشتم به این فکرمی کردم که ماآدماگاهی ازسرناچاری مجبوریم،دروغ بگیم.گاهی وقتا هم شایدحوصله حقیقت گفتن ونداریم.گاهی وقتابرای اینکه کارمون راه بیفته دروغ میگیم((همون دروغ مصلحتی)).اماوقتی عادت کردیم به دروغ گفتن دیگه برامون یه عادت می شه .کم کم دورومیشیم .به جایی می رسیم که حالمون ازخودمون هم بهم میخوره.یاد یه شعرافتادم،میگه که:

اینان دل زشت وروی زیبادارند

بنیادکـــــج وقامت رعنـــــادارند

هشــدارکه تافریبشان رانخوری

اینجاهمه صورتک به سیمادارند